سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آن که دورى سفر را یاد آرد ، خود را براى آن آماده دارد . [نهج البلاغه]
روزی تو خواهی آمد
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» شخصیت 84میلیونی

تا بحال فکر کرده اید که پیش دیگران چقدر ارزش دارید؟

بنده بر حسب اتفاق متوجه شدم که پیش یک نفر بیش از 84 میلیون ارزش د ارم!

سعی خواهم کرد تا بدانم پیش دیگران چقدر ارزش دارم.
خانم و بچه اش در کناری نشسته بودند و می خواستیم بعد از سه چهار ماه از خرید خانه آن را تحویل بگیریم قولنامه را امضا کرده و کار را تمام کنیم از طرفی می گفت من زیاد علاقه ای به دیدن صاحب بنگاه ندارم لذا به صورت خودمانی تحویل و تحول را انجام دهیم و ما قبول کردیم.

قبلا" گفته بود که یک هودی دارم که اگر خواستید آن را بردارید و گر نه من بازش کنم . گفتیم هر طور که راحتید گفت آنرا شصت تومان خریده ام و بیش از تنها دو سه بار استفاده نکرده ام و با دو تا کابینت کوچک شما برایم صدهزار تومان حساب کنید.

عرض کردم صدهزارتومان  از قیمت نوشان هم بیشتر است .گفتیم اگر به کمتر از آن راضی نیستید باز کنید و برای خودتان بردارید.

برای تحویل هم سه ماه فرصت خواست با اینکه خانه ای که ما در آن مستاجر بودیم فقط دو ماه از زمانش باقی بود باز قبول کردیم تا زیاد به زحمت نیفتد .

بالاخره روز تحویل خانه فرا رسید هنوز هود و کابینت که عبارت از کابینت زیر روشویی و یکی دیگر هم اندازه آن باز نکرده بود.مدام می گفت حیف است که بازشان کنم من راضی نمی شوم که بخاطر ده هزار تومان آنرا بازکنم.البته هنوز هم متوجه نشدم که منظورش از ده هزار تومان چیست؟

از من پرسید نظر شما چیست؟

می خواستم عرض کنم : با اینکه نیازی به آنها ندارم ولی برای اینکه شما خاطره خوشی از ما داشته باشید مشکلی نیست.

شروع کردم: می دانید و خودتان مدام می گفتید که در این طبقه که طبقه آخر است نیازی به هود نیست و بنا بر ادعایتان در مدت سه سال دو سه بار بیشتر از آن استفاده نکرده اید بنابراین همانطور که شما نیازی به آن نداشتید ما نیز نداریم ولی با این حال......

ناگهان برداشت و خودکارو قولنامه را پرت کرد .تو خیلی آدم بی شخصیتی هستی اگر من تو را این طور می شناختم آپارتمان را به صد میلیون هم به تو نمی فروختم واصلا" من همین الان آنها را باز می کنم و ... .....

پا شده و راه افتادم و عرض کردم اولا"شما اجازه ندادید که من چه می گویم ولی مشکلی نیست من امروز فرصت زیادی ندارم و داشتم می رفتم باشگاه  پس خودتان با بنگاه قرار بگذارید تا من خدمتتان برسم .

ماه رمضان بود و لبهایم به صورت بی سابقه ای خشک شده بودند دیگر حتی زبانم هم آبی برای خیس کردنشان نداشت از پله ها پایین آمدم که از پشت خودش را به ما رساند معلوم بود که خانمش بهش توپیده بود.

به برادرم گفتم : من نه حوصله صحبت و نه وقتش را دارم خودت هر طور که خواستی امروز یا فردا آپارتمان را تحویل بگیر و ایشان صبورتر از من به حرفهایش گوش می کرد .می خواستم آنجا را ترک کنم که نگذاشت و التماس می کرد که ببخشید و ....

عرض کردم: امام علی (ع) می فرمایند: هیچ وقت کاری نکن که بعدش مجبور به عذر خواهی شوی.

گفت: دست خودم نیست اعصابم درست نیست و بعضی وقتها قاطی می کنم و بعدش عمری پشیمان می شوم.

 

بعدا" از برادرم شنیدم که موقع تحویل متوجه شده بود که قفل ورودی در خراب است و اصلا" در باز نمی شود لذا مجبور شده بود که قفل سلز بیاورد و قفل نو بیندازد و خلاصه ده هزارتومان هم به خرج افتاده بود.و شاید منظورش از همان ده هزار تومانی که ورد زبانش بود همان بوده است!

ولی من بعد از این ماجرا متوجه شدم که پیش ایشان بیش از 84 میلیون تومان ارزش دارم!

توضیحات کامل را در ادامه مطلب قرار داده ام

اوایل امسال در همان بحران گرانی مسکن بدنبال خرید خانه بودم چون زمان دریافت وام مسکن می گذشت و چاره دیگری نداشتم جز این که همان موقع اقدام نمایم.چنین مورد پیش آمد ولی سر قیمت به توافق نرسیدیم موردهایی که الان صدها مرتبه خدا را شکر می گویم که معامله نکردم چون اصلا" به درد من نمی خوردند چیزی که بعدا" متوجه شدم.

روزهای آخر اردیبهشت  موردی پیش آمد بیش از خانه تعریف صاحبخانه را می کردند شاطر خوردنی تر از نان با ظاهری مذهبی و مظلوم نما.

سر معامله که اصلا" کوتاه نیامد  و حتی راضی نشد که مقدار ناچیزی هم کم کند.ما را بجان آورد.

هر روز شرط جدیدی می آورد چون می دانست که قیمت مسکن رو به افزایش است می خواست قیمت را آپدیت نماید.یک روز حق بنگاه خود را می خواست گردن ما بیندازد روز دیگر می گفت اجازه بدهید من موکتها را بردارم و روز دیگر می گفت معامله را فسخ کنیم هر چه بهش توضیح می دادیم که معامله و فسخ آن شرایطی دارد و جریمه و ... گوشش بدهکار این حرفها نبود و حرف خودش رامی زد.هر حرفی را ده بار هم برایش توضیح می دادی باز به اولش برمی گشت .

خوشبختانه صاحب بنگاه چون بازنشسته ارتش بود فردی مقرراتی بودو بنده که با دیدن هر بنگاه مسکن و املاک حالم بهم می خورد بر خلاف تصورم شخص دروغگو و طماعی نبود و به حقش راضی بود  هر چند که حقشان هم مبلغ کمی نیست.

ولی ایشان صاحب بنگاه را هم بجان آورده بود.هر روز با حرف جدیدی می آمدو پس از ساعتی بحث و توضیح بالاخره راضی می شد و نیم ساعت دیگر با تعارف و معذرت خواهی خداحافظی اش طول می کشید.

با این حال من و برادرم که خیلی از زحمت های مرا متحمل می شد صبور بودیم و احترامش می کردیم.به همین خاطر همیشه ورد زبانش این بود که من همیشه خدا را شکر می گویم که با آدمهای گلی چون شما طرف حساب هستم و از این حرفها...!



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سیدموسی سیدمحرمی ( یکشنبه 86/8/13 :: ساعت 9:0 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شعر زیبای سیب حمید مصدق و جواب زیبای فروغ فرخ زاد
هیچ کس به تو مانند نشد!
به نسیمی همه راه به هـــم می ریزد
نامه اعتراضی على مطهری به شورای نگهبان درباره رد صلاحیتش
گفتگوی انتقادی طنز با خدا
نامه علی مطهری به فرمانده سپاه پاسداران
نامه سرگشاده على مطهرى خطاب به رئیس مجلس خبرگان رهبرى
گل یاس علی
تکنولوژی جدید برای کاهش چشمگیر انتشار گاز دی اکسید کربن
راز شب بود پیکر زهرا...
جملات منتسب به امام که در صحیفه نیست
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 38
>> بازدید دیروز: 20
>> مجموع بازدیدها: 557108
» درباره من

روزی تو خواهی آمد
سیدموسی سیدمحرمی
این وبلاگ صرفا برای دیگران نوشته نمی شود بلکه هر آنچه خود علاقمند به یادداشت آن هستم به عنوان دفتر خاطرات و ذخیره اطلاعاتی که در دفتر یادداشت و خاطرات برایم مقدور نیست می باشد لذا در وهله اول برای خودم می نویسم و اگر برای کسی قابل استفاده بود که چه بهتر.مزیت وبلاگ بر دفتر عقاید و خاطرات و... این است که در سایه اظهار نظر منتقدین کم و کاست نوشته هایم معلوم می گردد در حد امکان در صدد اصلاحشان برآیم و ....

» پیوندهای روزانه

پایگاه اطلاع رسانی دکترعلی مطهری [35]
مقالات محمد مطهری فرزند شهید مطهری [382]
پژوهشهای قرآنی [129]
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت [198]
سایت مذهبی تبیان [215]
مرکز اطلاع رسانی شهید آوینی [202]
شبکه فن آوری اطلاعات ایران [155]
پایگاه اطلاع رسانی طب مکمل [249]
پایگاه اطلاع رسانی طعام اسرار [128]
استاد شهید مطهری کتابها سخنرانیها و دست نوشته ها با امکان دانلود [184]
وب سایت شخصی اکبر اعلمی [192]
تو را من چشم در راهم [255]
روزی تو خواهی آمد. [278]
[آرشیو(13)]

» فهرست موضوعی یادداشت ها
مطالبی در مورد کامپیوتر بهداشت و تغذیه مذهبی و ...[117] . نماز . همای . همرنگ جماعت . با یک گل بهار . دست کوتاه و خرما بر نخیل . ربنا - شجریان . سد معبر . صدای طبل . عزاداری . عیسی به دین خود موسی.. . کاخ نیاوران . کنسرت دوزخیان . گروه مستان . گفتگوی ویزه خبری میرحسین موسوی موج سبز رتبه فساد بسیجی واقعی مسک .
» آرشیو مطالب
آموزش کامپیوتر
مذهبی
جامعه و زندگی
مذهبی ( میلادها)
تبریز و آثار تاریخی آن
به مناسبت یکصدمین سال تولد استاد شهریار
ماه مبارک رمضان
پزشکی و بهداشت و تغذیه
وبلاگهای دیگر نویسنده
طب قرآنی
لطیفه ها و جوکها
شهادت و وفات
سیاست و اداره جامعه
خاطرات
ورزشی
شهریور 1385
مهر 1385
پاییز 1387
تابستان 1387
بهار 1387
تابستان 1386
بهار 1386
زمستان 1385
پاییز 1385
آذر 1387
دی 1387
بهمن 1387
اسفند 1387
فروردین 1388
اردیبهشت 1388
خرداد 1388
تیر 1388
مرداد 1388
مهر 1388
آبان 1388
آذر 1388
آذر 88
دی 88
بهمن 88
فروردین 89
اردیبهشت 89
خرداد 89
مرداد 89
آذر 89
آبان 89
شهریور 89
دی 89
بهمن 89
فروردین 90
اردیبهشت 90
شهریور 90
مرداد 90
آبان 90
آذر 90
دی 90
اسفند 90
فروردین 91
خرداد 91
تیر 91
مرداد 91
بهمن 91
خرداد 92
آبان 92
مرداد 92
بهمن 92
اردیبهشت 93
خرداد 93
مهر 93
آذر 93
آبان 93
دی 93

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
عاشق آسمونی
پاییزی ...
آخرین روز دنیا
.: شهر عشق :.
رنگارنگه
تیشه های اشک
شبستان
پاک دیده
عشق
جوک
گــــلستان: Golestan
allah is my lord
مذهب عشق
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
انا مجنون الحسین
رنگارنگ
مشاوره و مقالات روانشناسی
کجایید ای شهیدان خدایی
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
وقایع
نیار یعنی آرزو
ESPERANCE55
موتور سنگین ... HONDA - SUZUKI ... موتور سنگین
قدرت شیطان
تو میتونی !! دانلود سرگرمی عکس کلیپ آهنگ mp3 اس ام اس
تا ریشه هست، جوانه باید زد...
آواز یزدان
اس ام اس عاشقانه
اس ام اس سرکاری اس ام اس خنده دار و اس ام اس طنز
بازی بزرگان
به خود آییم و بخواهیم،‏که انسان باشیم...
کوثر
هیچ کس نمی داند من هستم
آسمان آبی
مزار شهدا
هوادارن پارسی بلاگ

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان













» طراح قالب
document.write('');